خبرگزاری فارس به نقل از دیلی تلگراف گزارش میدهد که یک پیرزن بریتانیایی که 70 سال پیش به اتهامی نادرست زندانی شده بود، سرانجام پس از یافتن خانوادهاش از زندان آزاد شد.
«جین گمبل» در سال 1937 و در سن 15 سالگی و زمانی که به عنوان نظافتچی کار میکرد، به اشتباه متهم به دزدیدن یک سکه 12 پوندی از یک جراح شد. وی براساس قوانین سال 1890 و حتی به رغم این که سکه مورد نظر بعدها پیدا شد محکوم و مجازات شد و از یک مرکز روانی به مرکز روانی دیگری برده میشد. خانواده وی که سالها گمان میکردهاند او مرده است، اخیراً وی را در یکی از این مراکز نگهداری این افراد پیدا کردند.
«دیوید» برادر 63 ساله این خانم که هنوز در خانهی مادری خود زندگی میکند، اخیراً یک پرسشنامه را دریافت میکند که در آن مشخصات مادر او نوشته شده است. وی میگوید:«من فکر کردم این تنها یک پرسشنامه از اشخاص پیر است، اما زمانی که نام جین را روی آن دیدم جا خوردم.»
وی به همراه برادر دیگرشان که برای آخرین بار در سنی بسیار پائین خواهر را دیده بوده به مرکز مراجعه میکنند و خواهر خود را پس از سالها دیدار میکنند. مقامات مرکز گفته بودند پیرزن 85 ساله ناشنواست و ممکن است هیچ چیزی رابه یاد نیاورد، اما «آلن» برادر بزرگتر وی میگوید:«یک پیرزن کوتاه قد با عصا وارد اتاق شد به ما نگاهی کرد و بلند بلند شروع به گریه کرد و نام من و دیوید را صدا زد و ما را در آغوش گرفت.»
برادران خانم «گمبل» میگویند که بعدها متوجه شدند که پدرشان سالها برای آزادی «جین» تلاش کرده بوده، اما از زمانی که او را به یک مرکز روانی منتقل کرده بودند و پدر آنها نیز در گذشته بوده، دیگر از وی خبری نداشتهاند و مراکز نگهداری او هم به این علت که وی را دارای سلامتی روان نمیدانستهاند، صحبتهای او را مبنی بر داشتن خانواده قبول نمیکردند.
پ.ن: شاید عنوان «چه کسی دیوانه است؟» برای این یادداشت مناسبتر بود. چه کسی دیوانه است؟ این پیرزن یا دکترهای انگلیسیای که او را معاینه کردهاند یا دولتمردان و سردمداران ترور دولتی در غرب که دموکراسیخواهیشان گوش رسانهها را کر کرده است؟! واقعاً چه کسی دیوانه است؟ قضاوت با شما.
مجموعههای تلویزیونی ماه رمضان امسال حرف و حدیثهای زیادی داشت و من هم قصد نقد مفصل ندارم. اما باید دانست که فقط با دیدن تمام قسمتهای یک مجموعه میتوان آن را به صورت همه جانبه نقد کرد. حتی در داستان ما توصیه میکنیم که منتقد داستان را دستکم دو بار بخواند. اکنون مجموعههای مورد اشاره خاتمه یافتهاند و باید به کسانی که مایلاند نقد و یا حتی انتقاد کنند عرض شود: حالا نقد کنید.
پ.ن: ۱- فقط یکی از مجموعهها (یک وجب خاک) را دنبال کردم. داستانی نسبتاً جذاب داشت و ساخت و پرداخت آن هم مناسب بود. بگذریم که نتوانستیم یک شخصیت نسبتاً کامل (از نوعی که در اجتماع فراوان داریم) در فیلم ببینیم. و بگذریم که این مجموعه هم به ویروس سالهای اخیر مجموعههای تلویزیونی (لوس بازیهای ازدواج) مبتلا بود و مهمتر از همه این همه تزلزل در شخص عمدهی داستان و دست آخر هم هزینه کردن تمام دارایی خدادادی برای درمانگاه و در فقر و تنگنا باقی گذاشتن خانواده اشتباه فاحشی بود. رهبر انقلاب در خطبههای عید سعید فطر وقتی از میانهروی سخن گفتند، با استناد به آموزههای دینی اشاره کردند که حتی در انفاق هم نباید میانهروی را از کف داد. ۲- فقط چند قسمت پایانی «اغما» را دیدم. نکات آموزندهی فراوانی داشت، اگر چه باید اشاره کرد: از فیلمی که در ماه مبارک رمضان پخش میشود و حرکات شیطان را نشان میدهد توقع داریم به گونهای باشد که مردم بدانند در این زمان شیطان از چه راههایی وارد میشود و چگونه آنها را به تباهی میکشاند. در «اغما» تجسم شیطان را میدیدیم آن هم به سبکی که فقط چند بار، آن هم در گذشتههای دور اتفاق افتاده و بیننده با دیدن این مجموعه، به شگردهای شیطان در طول شبانه روز آشنا نمیشود. حتی در جاهایی شیطان ساختهی اغما، پا را از وسوسه فراتر میگذاشت و به تهدید روی میآورد! مجموعهای اینچنینی باید به زمینههای انحراف در جامعه، ماهواره، سیدیها و دیویدیهای آغشته به فساد، مظاهر گناه و ... اشاره میکرد. اصلاً پرداختن به شیطان و اعمال شیطانی، بدون پرداختن به مظاهر تهاجم فرهنگی ناقص است.
اشتباه ما نیروهای ارزشی این است که با معروف شدن به خوبی، خود را بری از هرگونه خطا و اشتباه میدانیم و حتی فکر میکنیم دماغ شیطان را به خاک مالیدهایم و عاقبت به خیریمان قطعی است. قدر مسلّم شیطان هیچگاه از گمراهی و تباهی آدمیان ناامید نمیشود. هیچ کس با اشتهار به خوبی و قرار گرفتن در موقعیتهای مذهبی و ارزشی، از هجوم و وسوسهی شیطان در امان نخواهد بود. حال باید نشست و تحرکات دشمن (شیطان) را پیشبینی کرد.
آیا تا به حال فکر کردهاید که مثلاً اگر شما مدیر یک هیئت مذهبی باشید، شیطان برای وسوسهی شما از چه راهی وارد میشود؟ آیا تلاش میکند شما را به وسوسه بیندازد تا از دیوار مردم بالا بروید؟ آیا از شما میخواهد تا در کوچه و خیابان به دنبال ناموس مردم حرکت کنید و خود را انگشتنمای خاص و عام کنید؟ یا اینکه راههای دیگری را امتحان میکند؟! اگر یک رزمنده و جانباز و آزاده باشید چه؟ اگر روحانی و منبری باشید چه؟ اگر عضو یکی از نهادهای مهم جمهوری اسلامی باشید چه؟ اگر استاد و دولتمرد و نمایندهی مجلس و کارگزار نظام باشید چه؟ آیا شیطان شما را رها خواهد کرد؟
شاید به همین دلیل است که در اسلام برای تفکر ارزش و پاداش فراوان ذکر شده است. پس خوب است بیشتر تفکر کنیم. گاهی فکر میکنم شیطان برای انسانهای پرهیزکار و اهل عبادت، از همان عبادتهایشان شروع میکند. بعد غرور و تکبر را امتحان میکند و بعد با استفاده از روش گام به گام سعی میکند هر چه کسب کرده از او بگیرد و او را به خاک تباهی بنشاند.
چه مثالهایی میتوانیم بزنیم؟ آیا میتوان فرض کرد که یک بچه هیئتی را در سفرهای زیارتی وسوسه کند تا به همراهان نامحرمش نگاه حرام بیندازد و حتی با آنها همکلام شود، در حالی که شهوت هم درمیان هست؟ حتی اگر جملاتشان فقط در ارتباط با امور سفر، عبارات مذهبی و طلب دعا و ... باشد؟ در ارتباط با اینترنت آیا یک جوان مذهبی را وسوسه میکند تا مثلاً در چت رومهای آنچنانی، در پی فسق و فجور و گناهان آشکار باشد، یا مثلاً وسوسه میکند تا با یک جنس مخالف ولی مذهبی چت کند و در باره دین و ارزشها صحبت کند، ولی پای شهوت پنهان هم در میان باشد؟
آیا میتوان فرض کرد شیطان سعی میکند درجهی خلوص پرهیزکاران را پایین بیاورد تا حدی که ایشان در عین معروف بودن به نیکی، هدفشان نه خدا، که خلق خدا باشد؟ آیا میتوان فرض کرد عجب و غرور را آنچنان در ایشان برمیانگیزد که خود را عالم و عابد دهر بدانند و از روی خوش نشان دادن به هر سخن خیرخواهانه و مشفقانه سرباز زنند و مثلاً بگویند من خود تکلیف خود را میدانم؟
چه فرضهای دیگری میتوان در نظر گرفت؟ آیا شیطان دشمن درجه یک ما نیست؟ آیا از وسوسهی ما منصرف شده است؟ چه باید کرد؟