پشت سرت را که نگاه میکنی پر است از اشتباهات و گناهانی که مرتکب شدهای. دلت میخواهد همه چیز از نو آغاز شود. دلت میخواهد کارنامهات سفید و درخشان باشد. دلت میخواهد لوح دلت پاک باشد، سفیدِ سفید! دلت میخواهد یک پاککن اعلا باشد تا همهی سیاهیها را از قلبت پاک کنی. سال تحویل به همین چیزها فکر میکردم و به اینکه فقط یک نفر هست که میتواند همهی سیاهیها را پاک کند. و فکر میکردم سالی دیگر گذشت و آدم نشدم. سؤالم از خودم این بود: آخر پس کی؟ تمام شد رفت پی کارش! مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ... . وقتی سال تحویل شد در راه بودم. ترافیک باعث شده بود به زیارتگاه مورد نظرم نرسم، چند ده متری راه باقی بود. داخل خودرو بودم که سال تحویل شد. بستگان هم پشت سرم. رادیو که موسیقی شادمانه را پخش می کرد همچنان به کوله بار گناهان و خطاها میاندیشیدم و اینکه به یک پاککن اعلا نیاز دارم و اینکه فقط یک نفر است که میتواند کمکم کند. زیر لب زمزمه کزدم: یا مقلّب القلوب و الابصار، یا مدبّر الیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
سال تحویل شد و در راه بودم. رو به زیارتگاه، رو به قبله، رو به خدا. به زیارتگاه مورد نظرم نرسیده بودم، اما با تمام وجود و با حضور قلب و با اشتیاق فراوان در راه بودم. این را به فال نیک گرفتم. ای کاش هیچ وقت درجا نزنیم و همیشه رو به قبله و رو به خدا در حرکت باشیم؛ آمین یا رب العالمین.
اشتباه ما نیروهای ارزشی این است که با معروف شدن به خوبی، خود را بری از هرگونه خطا و اشتباه میدانیم و حتی فکر میکنیم دماغ شیطان را به خاک مالیدهایم و عاقبت به خیریمان قطعی است. قدر مسلّم شیطان هیچگاه از گمراهی و تباهی آدمیان ناامید نمیشود. هیچ کس با اشتهار به خوبی و قرار گرفتن در موقعیتهای مذهبی و ارزشی، از هجوم و وسوسهی شیطان در امان نخواهد بود. حال باید نشست و تحرکات دشمن (شیطان) را پیشبینی کرد.
آیا تا به حال فکر کردهاید که مثلاً اگر شما مدیر یک هیئت مذهبی باشید، شیطان برای وسوسهی شما از چه راهی وارد میشود؟ آیا تلاش میکند شما را به وسوسه بیندازد تا از دیوار مردم بالا بروید؟ آیا از شما میخواهد تا در کوچه و خیابان به دنبال ناموس مردم حرکت کنید و خود را انگشتنمای خاص و عام کنید؟ یا اینکه راههای دیگری را امتحان میکند؟! اگر یک رزمنده و جانباز و آزاده باشید چه؟ اگر روحانی و منبری باشید چه؟ اگر عضو یکی از نهادهای مهم جمهوری اسلامی باشید چه؟ اگر استاد و دولتمرد و نمایندهی مجلس و کارگزار نظام باشید چه؟ آیا شیطان شما را رها خواهد کرد؟
شاید به همین دلیل است که در اسلام برای تفکر ارزش و پاداش فراوان ذکر شده است. پس خوب است بیشتر تفکر کنیم. گاهی فکر میکنم شیطان برای انسانهای پرهیزکار و اهل عبادت، از همان عبادتهایشان شروع میکند. بعد غرور و تکبر را امتحان میکند و بعد با استفاده از روش گام به گام سعی میکند هر چه کسب کرده از او بگیرد و او را به خاک تباهی بنشاند.
چه مثالهایی میتوانیم بزنیم؟ آیا میتوان فرض کرد که یک بچه هیئتی را در سفرهای زیارتی وسوسه کند تا به همراهان نامحرمش نگاه حرام بیندازد و حتی با آنها همکلام شود، در حالی که شهوت هم درمیان هست؟ حتی اگر جملاتشان فقط در ارتباط با امور سفر، عبارات مذهبی و طلب دعا و ... باشد؟ در ارتباط با اینترنت آیا یک جوان مذهبی را وسوسه میکند تا مثلاً در چت رومهای آنچنانی، در پی فسق و فجور و گناهان آشکار باشد، یا مثلاً وسوسه میکند تا با یک جنس مخالف ولی مذهبی چت کند و در باره دین و ارزشها صحبت کند، ولی پای شهوت پنهان هم در میان باشد؟
آیا میتوان فرض کرد شیطان سعی میکند درجهی خلوص پرهیزکاران را پایین بیاورد تا حدی که ایشان در عین معروف بودن به نیکی، هدفشان نه خدا، که خلق خدا باشد؟ آیا میتوان فرض کرد عجب و غرور را آنچنان در ایشان برمیانگیزد که خود را عالم و عابد دهر بدانند و از روی خوش نشان دادن به هر سخن خیرخواهانه و مشفقانه سرباز زنند و مثلاً بگویند من خود تکلیف خود را میدانم؟
چه فرضهای دیگری میتوان در نظر گرفت؟ آیا شیطان دشمن درجه یک ما نیست؟ آیا از وسوسهی ما منصرف شده است؟ چه باید کرد؟