اشاره: جای این یادداشت در وبلاگ نامحرمانه است، اما به دلیل اشکال فنی پرشین بلاگ و حذف اینترها و فشرده شدن یادداشتها در پرشین بلاگ، این مطلب در اینجا درج میشود. بنا داشتم این بحث را در سال 86 تمام کنم، اما میدانید که گاهی کارها طبق برنامه پیش نمیروند. پس بهتر است تا در حال و هوای تعطیلات هستیم، این یادداشت درج شود.
.
چکیده: در این یادداشت میخوانید که چگونه کامنتهای اینجانب در وبلاگ مدیر پرشینبلاگ (اکرنه) پس از اعلام نتایج انتخابات حذف شد و او برای این کار دلیلی ارائه نکرد و میخوانید که اصلاً چرا امیرعباس چنین کامنتهایی درج کرد. یکی از کامنتهای اینجانب که پس از انتخابات از وبلاگ آقای بوترابی ناپدید شده این است:
امیر عباس ٩:۱۳ ب.ظ - پنجشنبه، ۱٦ اسفند ۱۳۸٦
فراموش نمیکنم که هر بار پیش از انتخابات از این سخنان به ظاهر امیدوارانه میزنید و هر بار بعد از اعلام نتایج و ضربهای که از مردم میخورید، به جز توهینهایی که به مردم روا میدارید و ایشان را نفهم خظاب میکنید، اغلب بسته به نوع مزاجتان از این حرفها میزنید:
· مردم غیر قابل پیش بینی هستند!
· 1 ساعت خوابیدم همه چیز عوض شد!
· اشتباهمان در توجه به نخبگان بود!
· اکثریت خاموش با ما هستند!
· برای مراحل بعد اشتباهاتمان را اصلاح میکنیم.
· ...
و این معضل همیشگی جبهه دوم خرداد است.
فاعتبروا یا اولی الابصار!
تاریخ نخستین درج: دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۶
اشاره: در این یادداشت مشخص خواهد شد که چگونه امیر عباس به اردوی از بلاگ تا پلاک دعوت شد، دعوت از چه نوعی بود و چگونه با وجود اجابت دعوت، نتوانست همراه شود و «الخیر فی ما وقع»
چکیده: مهندس فخری چهارشنبه ۱۵/۱۲/۸۶ شب طی تماسی دعوت کردند اردو را همراه شوم. گفتم باید هماهنگ شوم و تا فردا ظهر میتوانم خبر دهم. ایشان گفتند خوب است، فقط سری به سایت بزن فرم را پر کن و تأیید کن. شخصاً هیچ توضیح اضافهای ندادند. فرم تکمیل شد و طبق قرارمان با آقای فخری، ظهر پنجشنبه تصمیمم قطعی شد. طبق توضیحات سایت، میبایست وجه را واریز کنم و سپس تماس بگیرم تا ثبتنامم قطعی شود، اما بانکها بسته بودند تا روز یکشنبه. روز یکشنبه با پیام و تماس از آقای فخری پرسیدم: «مشکلی که نیست؟» گفتند با دفتر (!) تماس بگیر و بعد بنا شد از دفتر تماس بگیرند و بعد معلوم شد که در فهرست انتظار هستم و بنا شد که تا دوشنبه ظهر بگویند که همسفرم یا خیر و بعد معلوم شد که نخیر و دعوتشان درست نبوده است. آنها که این مطلب برایشان موضوعیت دارد، لطفاً شرح ماجرا را با دقت مطالعه کنند تا پاسخ ادعاهای آقایان را بدانند.
روز سهشنبه ۱۴/۱۲/۸۶ یعنی درست ۴ روز بعد از اتمام مهلت ثبت نام در اردوی «از بلاگ تا پلاک» درحالی که گوشی تلفن همراه اینجانب در حالت محدودیت پذیرش تماس بود، چند بار شماره مهندس فخری (مدیر پارسی بلاگ) ثبت شده بود. حدس زدم داستان چیست. قلقلک شدم به جای تماس با ایشان بروم در وبلاگشان نظر بدهم که «خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است – چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است». حدس میزدم برخی دوستان نتوانند حضور بنده را تحمل کنند و خوش ندارم در سفر مخلّ آرامش کسی باشم. اما نتوانستم با وجدانم کنار بیایم. گفتم تماس میگیرم و همین نکته را یادآوری میکنم. تا غروب چهارشنبه ۱۵/۱۲/۸۶ نتوانستم با ایشان تماس بگیرم. حدسم درست بود. در تماس تلفنی چهارشنبه غروب (۵ روز پس از اتمام مهلت ثبت نام و درست پس از پایان مهلت تمدید شده) مهندس فخری دعوت کردند که در اردو باشم. گفتم:«برخی دوستان مرا تحمل نمیکنند و حتی امریکاییام میخوانند». ایشان گفتند که اینها در دیدارهای حضوری حل میشود؛ هر چند در دیدارهای حضوری بدترش را از دوستان مهندس فخری شنیده بودم و نوشتههایم را به چلغوزهای حسین درخشان (تعبیر از خودشان است) تشبیه کرده بودند. به هر تقدیر قبول کردم و گفتم اگر تا فردا ظهر خبر بدهم که میتوانم همراه شوم یا نه خوب است؟ گفتند که بله فقط امشب سری به سایت بزن و فرم ثبت نام را پر کن و بعد قطعی کن. توضیح خاصی ندادند و همه چیز به سایت و فرم ثبت نام حواله شد. فرم تکمیل شد. در آنجا آمده بود: «۴. هزینهی اردو برای هر نفر بیست هزار تومان است؛ ثبتنامکنندگان این مبلغ را به شماره حساب ۰۱۰۱۹۷۶۴۰۵۰۰۶ به نام محمدهادی فضلاللهنژاد (حساب سیبا، قابل پرداخت در همهی شعب بانک ملی ایران) واریز کنند و پس از واریز، با شماره تلفن ۷۸۳۷۷۳۸ – ۰۲۵۱ تماس بگیرند و کد فیش واریز بانکی خود را اعلام کنند. ۵. ثبت نام شما با اعلام تلفنی شماره فیش بانکی قطعی میشود و تماس نگرفتن شما، به منزلهی انصراف از اردو محسوب و ثبت نام اینترنتی شما لغو خواهد شد. برای قطعیکردن ثبنام، فقط تا تاریخ ۱۰ اسفند فرصت دارید.» متوجه هستید که مهندس فخری ۱۵ اسفند از من دعوت کردند!
طبق قرار پنجشنبه ظهر تصمیمم قطعی شد و طبق اعلام فوق باید پس از واریز کردن وجه تماس میگرفتم. اما پنجشنبه ظهر بود و بانکها بسته! دو روز هم تعطیل بود و امر به روز یکشنبه ۱۹/۱۲/۸۶ موکول شد. در این مدت گاهی با خود میگفتم:«نکند این دعوت تعارفی بیش نبوده و نکند حضور من خاطر شریف کسی را مکدّر کند!» باز هم به تردید افتادم. در این مدت چند تن از وبلاگ نویسان خوب به نوعی ارتباط ایجاد کردند و با ابراز محبت - از روی بزرگواری خودشان - پیگیر حضور این حقیر در اردو بودند و متوجه شدم که بعضیها نیز از مجریان اردو سراغ بنده را گرفتهاند. مشورتهایی هم کردم و روحیه گرفتم و دیگر مطمئن شدم که به محض باز شدن بانک وجه را واریز خواهم کرد. روز یکشنبه حسّی داشتم که انگار نباید به بانک بروم. با پیامک از مهندس فخری پرسیدم:«مشکلی که نیست؟ میخواهم وجه را واریز کنم» و وقتی جوابی نیامد تماس گرفتم. ایشان مضطرب بود و صدایشان میلرزید و مشخص بود که مشکلی هست و حجب و حیای همیشگی مانع بیان صریح آن است و خواستند با دفتر توسعه تماس بگیرم و وقتی آقای احسان بخش نبودند بنا شد ایشان با بنده تماس بگیرند. نزدیک غروب یکشنبه موفق به مکالمه تلفنی با جناب احسان بخش شدم. ایشان گفتند:«چرا ثبت نام را قطعی نکردهای؟» توضیح دادم که (طبق اعلام سایت) باید وجه را واریز میکردم که دو روز تعطیل بود. ایشان گفتند:«چون بانکها شلوغ است ما به همه میگوییم واریز نکنند» و نگفتند که من از کجا باید میدانستم و توضیح ندادند که پس دعوت آقای فخری چه بوده؟! بالأخره مشخص شد که در فهرست انتظار (!) قرار دارم. جناب احسان بخش گفتند ما در حال تماس هستیم تا اگر انصرافی بود مشخص شود و شما (بنده) را به عنوان نخستین نفر جایگزین کنیم و نهایتاً بنا شد تا دوشنبه ظهر خبر قطعی به اینجانب داده شود. ناگفته نماند که من به ایشان گفتم:«زیاد خودتان را ناراحت نکنید. دلیل ثبت نام بنده تماس مهندس فخری و پیگیری شماری از دوستان بوده است. اگر توفیق باشد همسفر هستیم و اگر نه که هیچ»>
تا ظهر دوشنبه هم خبری نیامد و جناب احسان بخش در پاسخ پیامک من گفتند که هیچ کس انصراف نداده. آقای فخری هم گفتند که من به ثبت نام دعوت کردم نه به آمدن (!) سوال این است که در پایان مهلت ثبت نام، دعوت به در فهرست قرار گرفتن، آیا به جز دعوت به خط خوردن است؟!
چند نکته:
1. همان گونه که آمد، آقای فخری دقیقاً چهارشنبه شب از این جانب دعوت کردند. البته ایشان دعوت به همراهی کردند! اما وقتی پاسخ مثبت مرا دیدند، گفتند که باید فرم پر کنم! طبیعی است ایشان که هم در پارسی بلاگ و هم در دفتر توسعه (مجری طرح از بلاگ تا پلاک) مسئولیت دارند، میدانند که فهرستها در چه وضعیتی است! و من بر خلاف بعضیها معتقد به «مدیریت در سایه» و از این قبیل قصهها در این دو مرکز نیستم.
2. این چه نوع دعوتی است که پس از اجابت مدعو را به فرم ثبت نام و فهرست انتظار و خط خوردن حواله میدهند؟
3. اگر واقعاً دعوت آقای فخری برای فرم پرکردن بوده، چرا ۴ روز پس از اتمام مهلت ثبت نام و پس از تکمیل شدن ظرفیت اقدام کردهاند؟
4. ظاهراً برخی از وبلاگ نویسان محترم پیگیر حضور اینجانب در اردو بودهاند. آیا میتوان فرض کرد آقای فخری حدس میزدهاند که اینجانب دعوت را رد میکنم و دوست داشتهاند این گونه شود تا بعداً به دوستان بگویند که ما دعوت کردیم و امیر عباس خودش نیامد؟!
5. آقای احسان بخش – طبق گفته خودشان - از یکشنبه عصر تا دوشنبه ظهر در حال تماس با کسانی بودهاند که ثبتنامشان قطعی نشده بوده. با این حساب ظرفیت تکمیل نبوده و اگر سر لیست (!) انتظار بودهام، مشکلی برای جایگزینی وجود نداشته است.
6. تأکید میکنم که از ابتدا میانهای با اردو نداشتم و فقط به این دلیل قبول کردم که شرمنده دوستان وبلاگ نویس و وجدان خود نباشم و اکنون که نوع دعوت آقای فخری مشخص شده، خدا را هم شاکرم و همچنان معتقدم که «الخیر فی ماوقع.»
7. برای کسانی که در راه خدا قدم برمیدارند آرزوی توفیق و سلامتی دارم.